loading...
vbnvhmn
vbnvmvnm بازدید : 3 جمعه 25 مرداد 1392 نظرات (0)


 

 

جایگاه خادم

به علت این که بنده چهار سال در مشهد بودم خاطرات زیادی دارم. خاطراتی مثل حضور افراد غیر ایرانی در حرم و احساس و هیجاناتی که از خودشون نشون می دادند. بهترین خاطره ی من مربوط می شه به یک خانواده ی پاکستانی که در اطاق رو به روی ما در هتل اسکان داشتند. دو پسر این خانواده بیمار بودند.  یکی از روز ها در ابتدای صبح پدر و مادر این خانواده یکی از بچه ها رو به حرم بردند. بعد از مدتی برگشتند و به مادر بنده گفتند که لطفا این کودک را نزد خود نگه دارید.هر دو کودک من بیمار بودند. این یکی را به حرم بردم و امام رضا شفایش داد. قصد دارم تا کودک دیگرم را نیز به حرم ببرم.

خاطره ی دیگه ام مربوط می شه به زمانی که من توی حرم بودم و یکی از خادمان داشت با استفاده از یک بادبزن پر مردم رو باد می زد. شخصی به مقابل بادبزن رفت و گفت که من را باد بزن. خادم کاری نکرد. مرد در گوش خادم چیز هایی را زمزمه کرد و خادم پس از تمام شدن حرف های مرد به گریه افتاد. در آن لحظه نتوانستم بپرسم که آن مرد به او چه گفته است اما می توان حدس زد که جایگاه و درجه ی بزرگ خادم را به او یادآوری کرده است.

نام و نام خانوادگی: آقای فدوی

سن: 42سال

شغل: دبیر آموزش و پرورش – استاد دانشگاه

محل زندگی: لارستان

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 10
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 7
  • بازدید کلی : 74